صعود با ارز، سقوط با ابهام؛
دوگانگی بازار سرمایه
در حالی که بازار پایه فرابورس همچنان با ریسک بالا، شفافیت پایین و نقدشوندگی محدود مواجه است، شرکتهای صادراتمحور و دارای درآمد ارزی توانستهاند از رشد نرخ ارز منتفع شوند و بخشی از فشار ناشی از تحریمها و ناترازیهای انرژی را جبران کنند. در شرایطی که بازار سرمایه ایران تحتتأثیر متغیرهای سیاسی، اقتصادی و بینالمللی […]
در حالی که بازار پایه فرابورس همچنان با ریسک بالا، شفافیت پایین و نقدشوندگی محدود مواجه است، شرکتهای صادراتمحور و دارای درآمد ارزی توانستهاند از رشد نرخ ارز منتفع شوند و بخشی از فشار ناشی از تحریمها و ناترازیهای انرژی را جبران کنند. در شرایطی که بازار سرمایه ایران تحتتأثیر متغیرهای سیاسی، اقتصادی و بینالمللی قرار دارد، بررسی تفاوت میان بازارهای مختلف بورس و فرابورس میتواند مسیر تصمیمگیری دقیقتری را پیشروی سرمایهگذاران قرار دهد.
به گزارش اقتصاد ملی ، بازار سرمایه ایران در ماههای اخیر بیش از هر زمان دیگری تحتتأثیر عوامل بیرونی و درونی قرار گرفته است. نوسانات نرخ ارز، روند تورم داخلی، تغییرات در سیاستهای انرژی، وضعیت فروش شرکتهای صادراتمحور و نیز تحولات سیاسی و بینالمللی از جمله عواملی هستند که جهتگیری کلی بازار را تعیین میکنند.
در این میان، رشد نرخ دلار آزاد و نیمایی، بهویژه در ماههای اخیر، سبب شده است تا شرکتهای صادراتی نظیر پتروشیمیها، فلزیها و معدنیها از حاشیه سود بالاتری برخوردار شوند. این در حالی است که صنایع داخلی وابسته به واردات یا انرژی یارانهای با فشار هزینهای مضاعف روبهرو هستند.
ساختار بازار سرمایه؛ از بازار اول تا بازار پایه
بازار سرمایه ایران شامل دو نهاد اصلی یعنی بورس اوراق بهادار تهران و فرابورس ایران است که هر یک به تفکیک دارای تابلوی معاملاتی مجزایی هستند.در بورس تهران، بازار اول میزبان شرکتهای بزرگ، سودده و با ثبات مالی بالاست. این شرکتها معمولاً دارای شناوری بالا، سوابق مالی قابلاتکا و شفافیت اطلاعاتی مناسبی هستند. در مقابل، بازار دوم به شرکتهای کوچکتر یا تازهوارد اختصاص دارد که هنوز به سطح بلوغ مالی کامل نرسیدهاند.در سوی دیگر، فرابورس ایران علاوه بر بازار اول و دوم، بازاری به نام بازار پایه دارد که پذیرای شرکتهایی است که نتوانستهاند شرایط ورود به بازارهای رسمی را احراز کنند. بازار پایه خود به سه تابلوی زرد، نارنجی و قرمز تقسیم میشود که هر کدام سطح متفاوتی از ریسک و شفافیت اطلاعاتی را نمایش میدهند.
مرز باریک میان بازار اول و دوم
هرچند از نظر طبقهبندی رسمی تفاوتهایی میان بازار اول و دوم وجود دارد، اما از منظر ریسک و رفتار معاملاتی، شکاف عمیقی میان این دو بازار مشاهده نمیشود. در عمل، شرکتهای بازار دوم نیز در سالهای اخیر از سطح قابل قبولی از شفافیت و نقدشوندگی برخوردار بودهاند و سرمایهگذاران تفاوت محسوسی در ریسک میان این دو دسته احساس نمیکنند.تحلیلگران بازار معتقدند که در مقاطع رونق یا رکود، واکنش قیمتی سهام در بازارهای اول و دوم تقریباً همجهت است و شاخصهای این دو بخش، همبستگی بالایی با یکدیگر دارند.
بازار پایه؛ زمین بازی پرریسک و کمشفاف
در مقابل، بازار پایه فرابورس داستان دیگری دارد. این بازار به نوعی پناهگاه شرکتهایی است که نتوانستهاند الزامات افشای اطلاعات، سودآوری مستمر یا استانداردهای حسابداری لازم برای حضور در بازارهای اصلی را رعایت کنند.در نتیجه، ریسک سرمایهگذاری در بازار پایه بهطور طبیعی بالاتر است. شفافیت پایین، احتمال توقفهای طولانیمدت نمادها، زیان انباشته شرکتها، و در برخی موارد، حاشیههای حقوقی و مدیریتی باعث میشود تا سهامداران خرد با چالش تصمیمگیری مواجه شوند.هرچند این بازار گاه میزبان رشدهای مقطعی قابلتوجهی بوده است، اما نوسانات شدید قیمتی آن، سرمایهگذاری بلندمدت را دشوار کرده است.
رشد نرخ ارز؛ موتور محرک شرکتهای صادراتی
در ساختار فعلی اقتصاد ایران، نرخ ارز به عنوان شاخص اصلی تعدیل سودآوری صنایع شناخته میشود. شرکتهایی که درآمد ارزی دارند – نظیر فولادیها، پتروشیمیها، سیمانیها و معدنیها – از افزایش نرخ دلار بیشترین منفعت را میبرند.افزایش نرخ ارز نهتنها درآمد ریالی آنها را بالا میبرد، بلکه در بسیاری از موارد، زیان ناشی از محدودیتهای تحریم، هزینههای حملونقل بینالمللی و تأخیرهای صادراتی را جبران میکند.بر اساس آمارهای غیررسمی، متوسط رشد سودآوری صنایع صادراتمحور در نیمه نخست سال جاری بیش از ۳۰ درصد برآورد شده است که این رقم بهطور مستقیم از رشد نرخ ارز و ثبات نسبی قیمتهای جهانی ناشی شده است.
تحریمها و ناترازی انرژی؛ دو چالش مزمن
در کنار مزایای ناشی از افزایش نرخ ارز، صنایع بزرگ کشور همچنان با دو چالش جدی دستوپنجه نرم میکنند: تحریمهای بینالمللی و ناترازی انرژی.تحریمها سبب محدودیت در صادرات مستقیم و دریافت ارز حاصل از فروش محصولات شدهاند. شرکتها برای عبور از این موانع ناچار به استفاده از مسیرهای غیرمستقیم، واسطهها یا تهاتر کالا هستند که هزینههای جانبی قابلتوجهی ایجاد میکند.از سوی دیگر، محدودیتهای انرژی، بهویژه در حوزه برق و گاز، در فصول اوج مصرف باعث توقف یا کاهش تولید برخی صنایع انرژیبر مانند فولاد، سیمان و پتروشیمیها شده است. این مسأله علاوه بر کاهش تولید، موجب افزایش هزینههای عملیاتی و کاهش حاشیه سود شرکتها در دورههای زمانی خاص میشود.
نرخ ارز؛ سپر حفاظتی در برابر فشارهای ساختاری
با وجود این موانع، افزایش نرخ ارز در سالهای اخیر بهعنوان نوعی سپر دفاعی برای شرکتها عمل کرده است. هرچند رشد دلار بهطور مستقیم نشاندهنده تضعیف ارزش پول ملی است، اما برای شرکتهای صادراتمحور، به معنای افزایش درآمد ریالی و بهبود تراز مالی است.این پدیده سبب شده که در بسیاری از مقاطع، شاخص کل بورس حتی در شرایط رکود عمومی اقتصاد نیز روند صعودی داشته باشد؛ چراکه بخش عمدهای از ارزش بازار متعلق به شرکتهای دلاری است.
چشمانداز گزارشهای سهماهه سوم
تحلیلگران معتقدند با توجه به ثبات نسبی نرخ ارز و بهبود قیمتهای جهانی برخی کالاهای پایه، گزارشهای مالی سهماهه سوم شرکتها نسبت به فصل قبل وضعیت بهتری نشان خواهد داد.انتظار میرود صنایع صادراتمحور، بهویژه فلزیها و پتروشیمیها، عملکرد مطلوبتری ثبت کنند. در مقابل، صنایع داخلی و مصرفی که وابسته به نهادههای وارداتی هستند، احتمالاً با کاهش حاشیه سود مواجه خواهند شد.چنانچه شرایط سیاسی کشور در ماههای آینده دچار تنش خاصی نشود، بازار سرمایه میتواند روند ملایم و مثبتی را تجربه کند.
چشمانداز کلی بازار سرمایه
در مجموع، چشمانداز میانمدت بازار سرمایه ایران به چند عامل کلیدی وابسته است:ثبات سیاسی و کاهش ریسکهای بینالمللی.سیاستهای ارزی دولت و نرخ تسعیر ارز شرکتها.برنامههای بهینهسازی مصرف انرژی در صنایع بزرگ.سیاستهای حمایتی سازمان بورس برای افزایش شفافیت بازار پایه در صورت کنترل متغیرهای فوق، میتوان انتظار داشت که شاخص کل بورس در ماههای پایانی سال روندی با شیب ملایم صعودی را طی کند و سرمایهگذاران حقیقی با اطمینان بیشتری وارد بازار شوند.
تداوم امید با چاشنی احتیاط
بازار سرمایه ایران همچنان در مرحلهای حساس قرار دارد. در یکسو، افزایش نرخ ارز و بهبود عملکرد شرکتهای صادراتی نوید رشد سودآوری را میدهد؛ و در سوی دیگر، ریسکهای سیاسی، ناترازی انرژی و ضعف شفافیت در بازار پایه همچنان تهدیدی بالقوه محسوب میشوند.کارشناسان توصیه میکنند سرمایهگذاران با رویکرد تحلیلی و پرهیز از رفتار هیجانی وارد بازار شوند و در انتخاب سهمها، معیارهایی چون شفافیت اطلاعاتی، سودآوری پایدار و نسبت بدهی به سرمایه را مدنظر قرار دهند.در نهایت، اگر سیاستگذاران بتوانند زمینه ثبات اقتصادی و شفافیت در بازار را فراهم کنند، بازار سرمایه میتواند بار دیگر به جایگاه واقعی خود بهعنوان آینه اقتصاد و موتور تأمین مالی تولید بازگردد.بازار پایه همچنان بهعنوان نقطه پرریسک سرمایهگذاری شناخته میشود، اما رشد نرخ ارز توانسته تا حدی از شدت مشکلات ساختاری در سایر بخشها بکاهد. در فضای فعلی، شرکتهای صادراتمحور بیشترین شانس رشد و جذب سرمایه را دارند، در حالیکه سهامداران بازار پایه باید همچنان با احتیاط بیشتری گام بردارند.
نظرات و تجربیات شما لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
