در گزارشی بررسی شد
علت فاصله دکه داران مطبوعاتی از مسئولیت های اجتماعی خود چیست
نخستین چاپخانه برای چاپ روزنامه در ایران در دوره سلطنت محمدشاه قاجار به وسیله میرزا صالح شیرازی کازرونی در تهران تأسیس شد. نخستین دکه روزنامه تاریخچه شکل گیری دکههای مطبوعاتی در ایران به سال ۱۳۰۵ بازمیگردد و در آن زمان افرادی به عنوان فروشنده جراید، روزنامهها را هر روز زیر بغل زده و […]
نخستین چاپخانه برای چاپ روزنامه در ایران در دوره سلطنت محمدشاه قاجار به وسیله میرزا صالح شیرازی کازرونی در تهران تأسیس شد.
نخستین دکه روزنامه
تاریخچه شکل گیری دکههای مطبوعاتی در ایران به سال ۱۳۰۵ بازمیگردد و در آن زمان افرادی به عنوان فروشنده جراید، روزنامهها را هر روز زیر بغل زده و درحالی که فریاد میزدند «روزنامه، روزنامه»پای پیاده به امید فروش تک تک نسخهها مدام از نقطهای از شهر به نقطه دیگر میرفتند. این درحالی است که با گسترش شهرنشینی و بالا رفتن تقاضا روزنامه چی ها مجبور شدند مسافتهای بیشتری را بپیمایند و این کار مقدور نبود مگر به کمک دوچرخه. به این ترتیب روزنامهفروشها درحالی که سوار بر دوچرخه مرتب رکاب میزدند، به امید یافتن مشتری سربالاییها و سرپایینیهای خیابانها را پشت سر میگذاشتند و در این حال کالای خود را تبلیغ میکردند. با این وجود این کار همچنان مشکل به نظر میرسید؛ تا اینکه به مرور موتورهایی ویژه دوچرخه طراحی شد که جلوی فرمان آنها نصب میشد و با کشیدن طنابی که بعدها جایش را به هندل و بعد هم استارت داد، روشن میشد. این مدل موتورها با اهرمی به چرخ جلو دوچرخهها متصل میشدند و برای پیمودن سربالاییها از آنها استفاده میشد و به این شکل کار روزنامه چی ها که هر روز رأس ساعت ۴ بعد از ظهر سروکلهشان در خیابانهای مختلف تهران پیدا میشد آسانتر از قبل شد.
آنها در تمام فصلهای سال، در سرما و گرما و زیر برف و باران همچنان کارشان را ادامه میدادند و حالا نه تنها روزنامه عصر بلکه صبحها هم روزنامه چاپ میشد. اما رفته رفته به تعداد نشریاتی مانند زن روز، کیهان بچهها، جوانان، خواندنیها وغیره چنان افزوده شد که میزهایی که جهت توزیع آنها در نظر گرفته شده بود، با توجه به تأثیرپذیری کاغذ روزنامه از بارش برف و باران جایش را به اتاقکهای مسقف یا همان کیوسکها داد.
از دوچرخه تا کیوسک
در یکی از معدود نوشتههای به جا مانده در ارتباط با تاریخچه کیوسکهای روزنامهفروشی آمده که در آن سالها، روزنامه چی ها با پای پیاده روزنامه را توزیع می کردند و بعدها با طولانی شدن مسافتها به دوچرخه مجهز شدند و کمی بعدتر هم دوچرخههای موتوردار و موتور گازی خریدند تا راحتتر بتوانند در خیابانها گشت بزنند و روزنامهها را به محل کار و منزل مردم برسانند.
بعدها میزهای کوچکی در برخی معابر گذاشته شد که نسخهای از نشریات چاپ شده روی آن قرار میگرفت و شاید بتوان این میزها را نخستین مراکز فروش نشریه دانست. با افزایش تعداد مطبوعات و نیز خطراتی مثل خیس شدن مطبوعات زیر برف و باران، روزنامهفروشها کمکم به فکر طراحی کیوسک افتادند. اما اینکه نخستین کیوسک روزنامهفروشی در چه تاریخی تأسیس شده بهدرستی معلوم نیست.
در این ارتباط نظر تعدادی از فعالان رسانهای را جویا شدیم که شرح آن در پی میآید:
محمد بروغنی- خبرنگار: کاهش فروش ورغبت اندک شهروندان نسبت به گذشته برای خرید روزنامه از جمله مشکلات کیوسکداران است و همین مساله سبب شده آنها مجبور به فروش دخانیات و مواد غذایی شوند. واقعیت این است که با ورود رسانههای دیجیتال و فضای مجازی به عرصه اطلاعرسانی، مردم دیگر رغبتی برای خرید روزنامه و نشریات مکتوب ندارند. حتی بسیاری از روزنامهنگاران ترجیح میدهند به جای خرید روزنامه با مراجعه به سایت روزنامهها مطالب مورد نظرشان را مطالعه کنند. در نتیجه اینکه از کیوسکداران انتظار داشته باشیم فقط به فروش مطبوعات بسنده کنند، چندان منطقی به نظر نمیرسد. زیرا با این شرایط، آینده روشنی پیش روی آنها وجود ندارد و در نهایت به بسته شدن کیوسکها منتهی خواهد شد.
رمضانعلی سبحانی فر-فعال رسانه ای : تبدیل دکههای مطبوعاتی به مینی سوپرمارکتها دلایل مختلفی دارد که عمده آن به قرار زیر است:
۱- به دلیل در دسترس بودن و انعکاس خبرهای کوتاه و موجز و همچنین سهل الوصول بودن فضای مجازی، مطبوعات کاغذی دیگر به مانند گذشته سهمی در سبد خانوار ندارند.
۲- هزینه مطبوعات کاغذی به دلیل عدم حمایت نهاهای دولتی بسیار بالاست.
۳- باز خواست از فعالان فضای مجازی درمقایسه با عوامل دست اندر کار در خلق روزنامه بسیار اندک است. درواقع اینکه به مسائل نگاه انتقادی شود یا حداقل انعکاس واقعیتهای جامعه به هیچ عنوان برای دولتها خوشایند نیست و به همین دلیل در این بخش از اقتصاد شاهد شکوفایی چندانی نیستیم.
همچنین طبیعی است که نشریات خنثی و بی اثر مورد توجه مخاطبان قرار نگیرد. موارد دیگری از این دست نیز وجود دارد که سبب شده مطبوعات کاغذی آنچنان که باید و شاید مورد استقبال و توجه مخاطب قرار نگیرند. از طرفی هزینه نگهداری از دکههای روزنامه فروشی تا حد زیادی افزایش یافته و در چنین شرایطی طبیعی است که دکه داران برای جبران هزینههای جاری چارهای ندارند جز آنکه دکههای خود را به مینی سوپرها تبدیل کنند.
به همین دلیل دولتها باید حمایت خود را از مطبوعات بیشتر کنند و از طرفی بعنوان یک قشر مطالبه گر اجازه نوشتن مطالب را بدهند و جرات نوشتاری را از خبرنگارها نگیرند تا درنهایت منافع جامعه و حکومت تأمین شود.
عباس استادی- خبرنگار: باتوجه به زندگی در قرن جدید و گسترش عصر ارتباطات در جهان، برنامههای ارتباطی در سطح دنیا گسترش یافته و جای خود را کم کم به برنامههای پیام رسان داده که نوع و فراوانی آنها متنوع و با ذائقه جامعه هماهنگ است و به همین دلیل مورد استقبال چشمگیری قرار گرفته است.
حسن سرآبادانی-سردبیر مجله : متاسفانه با رواج هرچه بیشتر استفاده از تلفنهای همراه مجهز به اینترنت نه تنها قشر جوان ما بلکه بسیاری از افراد میانسال نیز به مرور از نشریات کاغذی و چاپی فاصله گرفتند و از آنجا که اخبار مجازی آنلاین هستند دیگر مطالب هفته نامهها و ماهنامهها سوخته به حساب میآید و ناخودآگاه فروش نشریات بسیار افت کرده و از طرف دیگر هزینههای کیوسکدار بجای خودش باقی است. به همین دلیل کیوسکدار برای تأمین هزینهها و درآمدش به ناچارروی به فروش محصولات دیگر آورده است.
ابوالقاسم جامه بزرگ-مدیر کل اسبق آموزش و پرورش پیش دبستانی و ابتدایی و مدرس دانشگاه: در یک سفر کاری از هاوانا به مسکو با هواپیما در صندلی کناری و جلوی من یک خانواده پر جمعیت روسی نشسته
بودند و در طول پرواز که حدود ۱۳ تا ۱۴ ساعت بود تمام اعضای خانواده از کوچک تا بزرگ غیر از زمانی که خواب بودند کتاب مطالعه میکردند. گرچه خودم هم عادت به این روش داشتم و حتی در سفرهای شهری برای رفتن به محل کار و…کتابی در دست داشته و دارم، این تجربه نشان میداد اهمیت مطالعه و عادت به آن از کودکی ایجاد میشود. به این صورت که بزرگتران خانواده خود عامل نهادینه شدن این ویژگی در وجود کودک هستند و درخانه به جای تماشای تلویزیون، از اخبار و آگهی گرفته تا فیلم و موارد دیگر برای مطالعه برنامه ریزی میکنند و دراین صورت ضمن رونق کتاب و کتابخانه، علم و دانایی افراد هم رشد کرده و افزایش مییابد. به قول فردوسی، شاعر شهیر «توانا بود هرکه دانا بود» در این صورت کتابفروشی و دکههای مجله فروشی رونق پیدا میکند و دکههای روزنامه فروشی برای تأمین هزینههای خود و اجاره دکه مجبور به فروش سیگار نمیشوند.
از منظر دیگر، قوانین باید به نحوی تعیین شوند که بازدارنده باشند و مجریان قانون هم باید کسانی باشند که تحت تأثیر عوامل حاشیهای قرار نگیرند و قانون را اجرا کنند. متاسفانه در کشور ما قوانین روی کاغذ زیاد است اما ضمانت اجرایی ندارد. به عنوان مثال گاهی جریمه متخلف یک درصد میزان تخلف است که این به اندازه کافی تأثیر گذار نیست و فرد متخلف پس از پرداخت جریمه همچنان به رفتار خلاف و نادرست خود ادامه میدهد؛ چراکه سود آن چندین برابر جریمه آن است؛ حتی اگر چندین بار جریمه شود! دکههای فروش نشریات هم از این قاعده مستثنی نیستند؛ بنابراین در آسیبشناسی این موضوع باید گفت:
۱- مردم علاقه به مطالعه ندارند واز نشریات استقبال نمیکنند و ریشه آن هم در خانواده و مدرسه است.
۲-انگیزههای مادی ناشی از کم علاقه بودن به مطالعه سبب میشود دکههای ارائه نشریات به عوامل دیگر مانند فروش دخانیات روی آورند ۳-قوانین در همه زمینهها به خصوص در این مورد بازدارنده نیست.
۴- مجری قانون صلاحیت لازم را برای اجرای درست و محکم آن ندارد.
عزیزی- خبرنگار:البته باید گفت این روزها اغلب فروشندهها به نیاز مردم توجه دارند تا هرانچه لازم است را در معرض دید مشتری قرار داده و کالا یا جنس خود را به فروش برسانند که این موضوع در خصوص دکههای مطبوعاتی نیز تا
حد زیادی صادق اسست؛ هرچند این روزها مردم رغبتی برای مطالعه ندارند اما بی کیفیت بودن روزنامهها و بدون محتوا بودن نشریات قاعدتاً در این راستا بی اثر نبوده و این موضوع از مواردی است که دکههای مطبوعاتی را به فروش سیگار و تنقلات سوق میدهد و از طرف دیگر دکهها معمولاً درمسیر رفت و آمد مردم قرار گرفتهاند و دسترسی عابران به دکهها راحتتر است و مردم میتوانند ملزومات خود را از هر نوع تنقلاتی که باشد به اسانی تهیه کنند.
حسین عسگری- مدیر مسئول: شاید زمانی که پول رایج کشور ارزش قابل توجهی داشت، هم برای روزنامهها رونق و انگیزه ایجاد میکرد و هم برای فروشندگان؛ چه روی دکه و چه افرادی که درچهار راهها روی دست روزنامهها را به رانندهها می فروختند. اما به مرور زمان و با افت ارزش پول ملی، عوامل فعال و اجرایی در تمام کسب و کارهای فرهنگی به ویژه تولیدکنندگان و فروشندگان روزنامه و مجله به لحاظ اقتصادی با آسیب
فراوانی مواجه شدند و به همین خاطر به موازات کمرنگ شدن درآمدهای مطبوعاتی دکه داران، تمایل انها به عرضه اقلام غیرمطبوعاتی افزایش یافت؛ به گونهای که در حال حاضر دکهها در اصل اختصاص به اقلام غیر مطبوعاتی دارند و مقداری از حجم کارشان را هم ناگزیر به فروش مطبوعات اختصاص میدهند! از سوی دیگر نظارتی هم بر کار آنها مشاهده نمیشود و دکه داران هم به سلیقه واختیار خود بر همین سیاق همچنان میتازند.
یادش بخیر! شاید همه ما زمانی را به یاد داشته باشیم که با گذر از کنار دکههای مطبوعاتی افرادی را مشاهده میکردیم که به رغم مشغله زیاد، بازهم زمانی را برای خواندن تیتر روزنامهها اختصاص داده بودند و اینگونه ما را نیز تشویق میکردند
که هرچند تیتروار نگاهی به محتویات روزنامهها داشته باشیم.
اما حالا چه اتفاقی افتاده که در بسیاری از دکههای مطبوعاتی ردی از جراید به چشم نمیخورد، سوالی است که شاید ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول کرده باشد.
نظرات و تجربیات شما لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.