فرصتسوزی در روابط با همسایگان، سایه تهدید را برسر ایران انداخت
برجام؛ کارنامه حسن روحانی در دولت یازدهم است که با روی کارآمدن دونالد ترامپ در آمریکا نتوانست از ثمرات آن بهره مند شــود. ترامــپ همانطور که در رقابت های انتخاباتی ســال ۲۰۱۶ وعده داد از برجام خارج شد و شدیدترین تحریم ها را متوجه کشورمان کرد. تحریم هایــی که از زمان جنــگ آمریکا و عراق […]
برجام؛ کارنامه حسن روحانی در دولت یازدهم است که با روی کارآمدن دونالد ترامپ در آمریکا نتوانست از ثمرات آن بهره مند شــود. ترامــپ همانطور که در رقابت های انتخاباتی ســال ۲۰۱۶ وعده داد از برجام خارج شد و شدیدترین تحریم ها را متوجه کشورمان کرد. تحریم هایــی که از زمان جنــگ آمریکا و عراق هم شــدیدتر بود و عراق نفت در برابر غذا را داشت اما ترامپ ملت ایران را از بدیهی ترین حقوق خود محروم ساخت و بیماران را در تامین داروهای خود با مشکل مواجه کرد. ترامپ با هدف گرفتن معیشت مردم ایران و اعمال شــدیدترین تحریم ها در تمام توئیت هایش از اینکه ایرانی ها بســرعت پای میز مذاکره خواهند آمد، یاد کرده بود. در این خصوص با مهدی خورسند، کارشناس روابط بین الملل به گفتگو نشستیم که وی از تلاش ترامپ برای ســخت کردن شرایط خارجی دولت بعــدی آمریکا، و بالا بردن هزینــه آمریکای پساترامپ سخن گفت. وی با اشــاره به اینکــه از آنجا که تیــم ترامپ اعلام کرده اند که وی برای انتخابــات ۲۰۲۴ آماده خواهد شد، بعید نیســت که وی با ایجاد یک تنش خارجی جدید، دولــت جدید در آمریکا را در بــدو کار، با یک بحران تــازه روبرو کنــد. در ادامــه حاصل گفتگوی »اقتصادملی« با مهدی خورسند را میخوانید:
- بعقیده شما جنگ افروزی ترامپ در روزهای پایانی قدرتش تا چه میزان با هدف چالش افکنی در مسیر ریاست جمهوری بایدن است؟
همانطور که می دانید، دونالد ترامپ تا پیش از به قدرت رسیدن، در حرفه تجارت یکی از بزرگترین تجار آمریکا بوده که اتفاقا در کار و حرفه خود نیز بسیار موفق نیز بوده است. شاید بسیاری معتقد باشند که ترامپ در یک خانواده مرفه به دنیا آمده و بسیار نازپرورده است، اما طبق گفته برادر بزرگترش، از زمانی که درسش را تمام کرد و پیش پدرش شروع به کار کرد، دست به هر چیزی که میزد طلا میشد. پس ترامپ با یک پیشینهای گام در عرصه سیاست و انتخابات گذاشته که قطعا هزینه-فایده آن را پیش از گام گذاشتن در این عرصه، کرده است. مادیات و پول، اولین ارزش تعریف شده زندگی این فرد است. ترامپ در یکی از کتابهایش در توصیه به والدین مینویسد: اگر به فرزندان خود در مورد پول آموزش ندهید، مانند اینست که تغذیه آنها برایتان مهم نباشد. اگر آنها بدون دانش مالی به دنیای واقعی وارد شوند، با مشکلات زیادی روبرو خواهند شد. پس شکست برای چنین فردی، بسیار دردناک بوده و برای فرار از شکست دست به هر اقدامی میزند. ترامپ را شاید بتوان نمونه بارز عملی دیدگاه «نیکولو ماکیاولی» دانشمند قرن چهاردهم ایتالیا دانست که معتقد بود، هدف وسیله را توجیه و مباح میکند. حال به این فرد میگویند، که انتخابات را باخته. تصور باخت برای چنین فردی با روحیاتی که ارزش شد، مصداق مرگ است. قطعا تلاش خواهد کرد، با زدن زیر میز، اولا نبازد، در ثانی، برد را برای برنده، تلخ کند. برای ترامپ، جامعه آمریکا مهم نبود، برد خودش مهم بود. اگر تلاشی کرد، که کرد برای برانگیختن تمجید اجتماعی از خود بود. ترامپ فردی خوشیفته بود که برای جلب نظر مردم و هورا کشیدن آنها، خدمات بسیاری انجام داد. بسیاری از زیرساختهای فرسوده آمریکاییها در مسیر نوسازی قرار گرفت، تا پیش از شیوع کرونا، میزان اشتغال ایجاد شده و رونق کسب و کار در این کشور، چشمگیر بود. اما اگر بگوییم این برای ارتقای آمریکا بوده یا هدف دیگری، باید بگویم، همه این گامها و اقدامات برای جاودانه شدن شخص دونالد ترامپ بوده است. اقدامات عجیب ترامپ مانند ساختارشکنی بنیانهایی که آمریکای ۱۰۰سال گذشته بنیانگذار اون بوده و یا تابوشکنیهایی که سیاستمداران بسیار کارکشتهتر از ترامپ در خواب هم نمیدیدند، در این راستا قابل تفسیر هست. حال اگر چنین فردی، بخواهد قدرت را از دست بدهد، تصور کنید که چقدر برایش دردناک است. استفاده از الفاظ رکیک و عامیانه برای رقابت با دیپلمات کارکشته رقیب، دلیل دیگری برای اثبات ادعای حقیر درخصوص شخصیت فردی دونالد ترامپ است.
پس از مشخص شدن نتایج اولیه شمارش آرا، ترامپ برای ماندن در قدرت، دو دسته اقدامات را آغاز کرد. یک دسته اقدامات، داخلی بود که وی از همه ظرفیتهای تعریف شده قانونی این کشور برای تغییر نتایج انتخابات بهره برده و هنوز هم در تلاش برای رسیدن به نتیجه است. علاوه بر راههای قانونی، ترامپ مسیرهای تنشزا را نیز در آستین نگه داشته تا به عنوان فن آخر رو کند. دعوت به اعتصاب عمومی و یا شورش خیابانی یکی از ایین حربههاست که بارها بر زبان این تاجر آمریکایی آمده است. دسته دیگر این اقدامات در بعد خارجی دنبال میشود. ترامپ تلاش میکند، با سخت کردن شرایط خارجی برای دولت بعدی آمریکا، هزینه آمریکای پساترامپ را برای بایدن بالا ببرد. از آنجا که تیم ترامپ اعلام کردهاند که وی برای انتخابات ۲۰۲۴ آماده خواهد شد، بعید نیست که وی با ایجاد یک تنش خارجی جدید، دولت جدید در آمریکا را در بدو کار، با یک بحران تازه روبرو کند.
- آیا می توان گفت ترامپ می کوشد تا با تشدید فشارها علیه ایران، کشورمان را به واکنشی فراخواند که مسیر مذاکره با بایدن را دشوار سازد؟
موضوع مذاکره با ایران، بنظرم بیشتر از اینکه به خواست و میل آمریکا باشد، به تهران مرتبط است. البته نمیتوان رویه و شیوه برخورد دولت مستقر در آمریکا با جمهوری اسلامی ایران را در اراده تهران بیتاثیر دانست ولی معتقدم موضوع مذاکره مستقیم دولت ایران با دولت بایدن فعلا در شرایط بحرانی روابط دو کشور که در دوران ترامپ تشدید هم شده، بلامحل است. امروز شاهد هستیم که تیم بایدن برای جلب نظر تهران، مدعی بازگشت بدون پیششرط به برجام حتی با جبران خسارات هستند. «جیک سالیوان» نامزد معرفی شده بایدن برای تصدی سمت مشاور امنیت ملی کاخسفید در روزهای گذشته طی سخنانی در اجلاس شورای مدیریت «وال استریت ژورنال» گفته که دولت آینده آمریکا قصد بازگشت به توافق هستهای را دارد و عملا گفته که بازگشت به توافق، به معنای لغو تحریمهای میلیارد دلاری برای تهران است. این در باغ سبز باعث شده، دوگانه مذاکره-عدممذاکره در کشور شکل بگیرد.
از سوی دیگر، موضوع سیاست «فشار حداکثری علیه ایران» که از سوی ترامپ دنبال میشد به یک ابزاری در مناظرات انتخاباتی برای زیرسوال بردن سیاست خارجی ترامپ بدل شد. دموکراتها و بسیاری از جمهوریخواهان با حمله به این سیاست ترامپ، آن را عملا شکست خورده دانسته که نتوانست تهران را منزوی و ضعیف کند. ترامپ هم که بسیار تلاش کرد تهران را به پای میز مذاکره بکشاند، قطعا این راه را برای دموکراتها ناهموار میکند. سفرهای پی در پی مقامات آمریکایی به منطقه و ارتباطگیری اعضای سیاست خارجی دولت ترامپ با دولتهای عرب منطقه و ادعای این دولتها برای حضور در مذاکرات آتی برجام جهت رفع نگرانیهای منطقهای آنها در این راستا قابل تحلیل است. ترامپ میداند که تهران نخواهد پذیرفت که مثلا ریاض یا ابوظبی در مذاکرات احتمالی آتی ایران و ۱+۵ حضور بیابند، در حال تحریک کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس برای فشار به دولت بعد آمریکا جهت حضور آنها در مذاکرات است.
- بعقیده شما موضوع اصلی جنگ افروزی احتمالی ترامپ برنامه هستهای ایران خواهد بود یا برنامه موشکی و یا قدرت منطقه ای ایران ؟ چه تناسبی را میان این سه مهم از منظر ترامپ می بینید ؟
البته بیش از آنکه ترامپ علاقمند به ایجاد یک جنگ علیه ایران باشد، رژیم صهیونیستی این راهبرد را دنبال میکند تا با تحریک تهران به واکنش، واشنگتن و رژیمهای عربی منطقه را درگیر یک جنگ فرسایشی کند. آمریکاییها(چه در دوره اوباما و چه در دوره ترامپ) طبق مانیفست مشخصی، به دنبال آن بودهاند که از مذاکرات هستهای به تحدید توان موشکی و سپس تحدید نفوذ منطقهای تهران به پشت مرزهای خود برسند. شاید تاکتیک دولتهای آمریکا در این مسیر متفاوت باشد اما هدف یکیست و آن تضعیف قدرت ایران و در نهایت اضمحلال و تجزیه!
اما آمریکا دریافته که راهحل مشکلات با ایران، از مسیر مداخله مستقیم نظامی نمیگذرد پس اینکه گفته میشود گزینه نظامی از روی میز برداشته شده، حرف غلطی نیست. آنها در اتاق فکر خود، به دنبال استحاله ایران از طریق ابزارهای نرمی چون نفوذ فرهنگی و استحاله فکری هستند که تحریمهای اقتصادی هم تکمیلکننده پازل مدنظر آنها برای رسیدن به هدفشان است. با توجه به حجم درگیریهای داخلی ترامپ و نیمنگاهی که وی به انتخابات ۲۰۲۴ دارد، تقریبا بعید بنظر برسد که شاهد اقدام نظامی مستقیم آمریکا علیه ایران باشیم ولی تحریک همسایگان جنوبی ایران برای خصومت بیشتر، راه را برای دولت بعد آمریکا جهت تلطیف فضا و بازگشت بدون دردسر به میز مذاکره کمی مشکل میکند.
- دیدگاه سنای آمریکا را درخصوص درگیری نظامی با ایران چگونه ارزیابی می کنید ؟
با توجه به روحیات ترامپ، سنای آمریکا بارها تلاش کرد که جلوی دیوانگی وی را بگیرد. حتی آخرین اقدام سنا در اینباره در اردیبهشت امسال بود که تلاش کرد تا اختیار ترامپ برای حمله به ایران را سلب کند اما نتوانست رای لازم برای لغو وتوی ترامپ در ارتباط با لایحهای که هدفش محدود کردن اختیارات نظامی رییسجمهور در اقدام نظامی احتمالی علیه ایران بود را بدست بیاورد. با اینکه هنوز تکلیف انتخابات سنای آمریکا مشخص نیست، ولی جمهوریخواهان توانستهاند اکثریت را فعلا حفظ کنند ولی بعید است که در این شرایط گذار قدرت و همچنین عدم حمایت بسیاری از سناتورهای جمهوریخواه از ترامپ در انتخابات۲۰۲۰، سنا با اقدام احتمالی ترامپ برای حمله نظامی به تهران موافقت کند.
- با توجه به اینکه دود درگیری نظامی آمریکا علیه ایران در چشم متحدان منطقه ای آمریکا نیز خواهد رفت، آیا می توان فرصتی را فرا روی کشورهای خاورمیانه ای همچون عربستان و امارات کشورهای همسو با امریکا متصور بود که با نزدیک سازی روابطشان با ایران ، منابع طبیعیشان را از اسیب حفظ کنند و وارد بازی سیاست داخلی آمریکا نشوند؟
«کشورهای کوچک از همسایه بزرگتر همیشه در هراس هستند»؛ این یک اصل نانوشته در روابط بینالملل است. به همین دلیل است که گاها کشورهای کوچکتر برای حفظ بقای خود دست به اقدامات و تصمیمات سختی میزنند. همین قاعده برای همسایگان ایران نیز صادق است. باید بپذیریم، همسایگان جنوبی ما در حاشیه خلیجفارس همواره در ترس و هراس از قدرتگیری ایران، روز را به شب میبرند. شاید یکی از دلایل اصلی توافق صلحی که بین اعراب با اسرائیل رقم خورد، یارگیری حکومتهای عربی برای ایجاد موازنه قدرت در منطقه غربآسیا بوده است. وقتی در پس توافق برجام، اعراب دیدند که ایران به یک توافق گسترده با غرب دست پیدا کرده این ترس قدیمی به سراغشان آمد که عملا تنها ماندهاند و قدرت ایران دوچندان شده است. البته این نقد به دولت ما هم وارد است که در راستای تلطیف فضا و اطمینان به همسایگان درخصوص سیاست تغییرناپذیر کشورمان در حسنهمجواری، ضعیف عمل کرد. دولت تدبیر و امید برای توجیه همسایگان و رفع دغدغه آنها تلاش موثری نکرد و با قرار دادن تمام تخممرغها در سبد مذاکره با ۱+۵، بر وحشت کشورهای حاشیه خلیجفارس افزود. ضمنا، تشدید سیاست ایرانهراسی از سوی دولت ترامپ و دمیدن صهیونیستها بر این آتش، منطقه را در یک رقابت بیانتهای تسلیحاتی قرار داد. اما زمانی دولت ما به خودش آمد که کار از کار گذشته بود و محور عبری-غربی، تخم وحشت را در دل همسایگان ما کاشته بودند و طرح «صلح هرمز» هم نوشداروی پس از مرگ سهراب شد! قاعدتا نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که وقتی همسایگان از هراس ما به دامن دشمن ما رفتهاند، به این راحتی بازگردند.
البته تفهیم این موضوع به همسایگان جنوبی ما کمی سخت است که به آنها بقبولانیم بازیچه سیاستها و نزاعهای حزبی داخل آمریکا شدهاند زیرا با زیرکی ترامپ شاهد بودهایم که در ازای تأمین امنیت، رژیمهای عربی به آرمان خود یعنی فلسطین پشت کرده و با صهیونیستها توافق صلح امضا کردهاند.
حفظ بقا برای کشورها در مناطق پرآشوبی چون غربآسیا از نان شب هم واجبتر است و کشورهای ضعیف برای داشتن کالای باارزشی چون امنیت و حفظ تمامیت ارضی خود، هزینه گزافی میپردازند. پرداخت این هزینه برای کشورهای متمول عربی حاشیه خلیجفارس که منابع فسیلی بسیاری دارند، جای بحثی باقی نمیگذارد. قطعا رژیمهای عربی حاشیه خلیجفارس این را میدانند که آمریکا برای تضمین امنیت آنها، به منابع طبیعی این کشورها چشم دوخته ولی آنها اینطور تصور میکنند(البته به غلط) که در برابر ایران چارهای برایشان باقی نمانده است. آنها نفت میدهند و امنیت را میخرند، آنها نفت میدهند و تکنولوژی را میخرند، حتی بالاتر؛ آنها نفت میدهند و رأی نهادهای بینالمللی را میخرند.
اما اینکه چه فرصتی را میتوان برایشان فراهم کرد تا از مسیر اشتباه درپیش گرفته شده فاصله بگیرند، اولا نیازمند زمان و همچنین تعریف یک راهبرد اصولی و بازتعریف سیاستهای تهران در رابطه با این کشورها است. دستگاه دیپلماسی ما باید مشخص کند که چه راهبردی را در قبال همسایگان خود در پیش بگیرد. ضمنا این راهبرد نباید به یک اصل کلی اکتفا کند. ما از راهبرد «حسن همجواری» انتظار معجزه داریم در حالیکه روحیات و انتظارات هرکدام از کشورهای همسایه ما متفاوت است. باید اذعان کنیم که سفرا و رایزنهای ما در کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در رفع دغدغه این کشورها موفق نبودهاند. سیاستهایی که ما با همسایگان جنوبی داریم با سیاستهای ما با همسایگان شمالی باید متفاوت باشد. همسایگان شمالی ما، جزو ژئوکالچر ایران بودهاند و میتوان با تکیه بر دیپلماسی فرهنگی چون تأکید بر زبان مشترک و مراسم آیینی باستانی مشترکی چون نوروز، زمینه همگرایی بیشتر را فراهم کرد، در حالیکه این برای همسایگان جنوبی ما نتیجه عکس میدهد! دغدغه آنها نسبت به ایران، امنیتی و هویتی است. در ابتدا باید مولفههای امنیتساز آنها را شناخت و از این مولفهها برای همگرایی بهره برد. به عنوان مثال، میتوان این مهم را با بهرهگیری از «ورزش» به عنوان یک مولفه غیرمذهبی مورد اختلاف فعلی برای نزدیک شدن به هم بهره برد. دیپلماسی پینگپنگ به رقابت ایدئولوژیک چین و آمریکا پایان داد، چرا از حربه ورزش بهخصوص ورزش فوتبال بهره نبریم؟ در گامهای بعدی، پیشنهاد مانورهای نظامی مشترک، میتواند اعتمادساز باشد. در این بین، دیپلماسی اقتصادی نیز میتواند راهگشا باشد. البته عرض کردم، باید سیاست دولت، شفاف و مشخص باشد.
- بعقیده شما ایا بهبود روابط کشورمان با کشورهای منطقه از سوی ایران می تواند پاسخی برای تهدیدهای نظامی آمریکا باشد؟
قطعا. این یک امر مشخص و مسلم است. آمریکا و رژیم صهیونیستی تنها برنده اختلاف ایران با همسایگان خود، هستند. رسیدن به یک زبان مشترک و قابل فهم برای دو طرف، دست آمریکا و هر قدرت خارجی دیگری را از منطقه کوتاه خواهد کرد. اگر تهدید نظامی از سوی آمریکا متوجه ایران باشد، در گام اول باید از پایگاههای بیشمار آمریکا در منطقه این تهدید عملی شود. قبلا هم عرض کردم، این پایگاهها هم در قبال ترس اعراب از ایران، در منطقه ایجاد شده است و این رفع ترس، با حرف و بیانیه قابل رفع نیست و باید یک سیاست مشخص و یک راهبردی تعریف شود که منافع طرف مقابل هم به صورت شفاف درآن در نظر گرفته شده باشد.
- در جلسه اخیر ترامپ با مشاوران ارشد خود در کاخ سفید وی از حمله موشکی یا سایبری علیه تأسیسات هسته ای مهم ایران و در درجه اول نطنز سخن گفته و مشاورانش او را منصرف کرده اند با ارائه این دلیل که منجر به درگیری گسترده نظامی خواهد شد. از دیدگاه شما ، مشاوران و اطرافیان ترامپ تا چه میزان و با چه هدفی تصمیمات بی پروای ترامپ را تعدیل خواهند کرد؟
البته قبل از پاسخ به این سوال، باید به یک نکته دیگری اشاره کنم. برای آمریکای امروز، غربآسیا در صدر مناطق راهبردی قرار ندارد. با اوجگیری قدرت چین و تهدید هژمونی آمریکا از سوی پکن، آمریکاییها در سال ۲۰۱۰، راهبرد خود را از غربآسیا به آسیا-پاسیفیک تغییر دادند زیرا چین برای آنها در صدر اولویت سیاست خارجی قرار گرفت. حتی در دوران ترامپ هم چین در اولویت دغدغههای آمریکا قرار داشت. اما چینیها رشد خود را براساس آموزههای کنفوسیوسی، خاموش و خزنده دنبال میکنند و حتی در برابر گزارش بانک جهانی که آنها را در سال۲۰۳۰ قدرت اول اقتصادی دنیا اعلام میکند موضع گرفته و میگویند که تا ۲۰۵۰، بعید است این مهم رخ دهد. اما آمریکا رشد هژمونیک چین را خطر اول خود میداند و باید برای آن فکری اساسی داشته باشد. اینکه ترامپ تلاش میکند، نیروهای خود را آلمان خارج کند، اینکه ترامپ وعده خروج نیروها از غربآسیا را میدهد و اینکه تعداد نیروهای خود در افغانستان را کاهش میدهد، نشان از تغییر راهبرد در آمریکا است. آمریکا در ۳۰سال گذشته و پس از فروپاشی شوروی و از وقتیکه دنیا را براساس تکقطبی با محوریت خود تعریف کرد، درگیر یکسری جنگهای فرسایشی شد که هم بسیار هزینهبر بوده و هم باعث تضعیف جایگاه آمریکا شده است. در ضمن، ایران با عراق و افغانستان متفاوت است و این را آمریکاییها به خوبی میدانند. بر همین اساس، آمریکاییها تحمل یک جنگ فرسایشی دیگر را در غربآسیا ندارند.
- نیویورک تایمز و جروزالم پست مستنداتی از سفرهای مقامات واشنگتن به اسرائیل و چراغ سبز امریکا به اسرائیل برای حمله به ایران و کمک های امریکا در این زمینه ارائه داده اند. نقش رژیم صهیونیستی در درگیری نظامی با ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
اتفاقا، سفرهای مقامات آمریکایی پس از حادثه نطنز، بیشتر شد. معتقدم، آمریکا میدانست که اگر رژیم صهیونیستی دست به دیوانگی و حمله نظامی به ایران بزند، ناخواسته باید برای حمایت از این رژیم به جنگ ورود کند. معتقدم آمریکا در شرایط فعلی، این را نمیخواهد. اما از سوی دیگر، این را هم میپذیرم که اگر جنگی بخواهد رخ دهد، رژیم صهیونیستی هم دخالت خواهد کرد و شاید این رژیم، خود شروعکننده جنگ باشد. ترامپ بسیار تلاش کرد تا با به حداکثر رساندن فشار بر ایران، تهران را به میز مذاکره مستقیم با خود بکشاند، کمااینکه این موضوع و عکس یادگاری با مقامات ایرانی، میتوانست، موفقیت ترامپ را در انتخابات بیمه کند و از او چهرهای افسانهای در تاریخ آمریکا بسازد ولی سرسختی و تدبیر ایران، این امکان را از او گرفت. آنها فشار را به حدی رسانده بودند که مشاور امنیت ملی کاخسفید رسما اعلام کرد که دیگر تحریمی علیه نمانده! و شاید اگر مجددا انتخاب میشد، و ایران مجددا سرسختی میکرد، گزینه جنگ هم محتمل میشد اما واشنگتن، در شرایط فعلی جنگ حتی در ابعاد محدود را هم نمیخواست.
برخلاف واشنگتن، رژیم صهیونیستی که سرمست از ایجاد روابط با اعراب است، بشدت دنبال کشاندن پای ترامپ به جنگ با ایران بود زیرا، محور عبری-عربی-غربی را متحدتر از همیشه در مقابل ایران میدید.
- سخنرانی اخیر سردار سلامی در مراسم رونمایی از کشتی اقیانوس پیمای شهید رودکی و تاکید ایشان بر اینکه ” خلیج فارس جبهه مستحکم ایران دربرابر دشمنان است” چه پیامی را در خصوص تهدید نظامی ایران از سوی آمریکا دارد؟
یکی از دیوارهای بلند مقابل آمریکاییها، علم آنها بر توانمندی نظامی و دفاعی ایران اسلامی است. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، در سالهای گذشته و پس از تنگ شدن حلقه تحریمها، راهی جز خوداتکایی نداشت و اتفاقا رمز موفقیتش نیز همین بود. امروز در تولید و توسعه توانمندیهای نظامی، سایبری و هوافضا، در لبه تکنولوژی قرار داریم و دنیا متحیر از توانمندی نظامی ایران است.
البته تهدیدات نظامی، همیشه بوده. حتی زمانیکه ایران در کوران مذاکرات با ۱+۵ بود، نیز این تهدیدات وجود داشت اما این بلوف آنها یکبار در جنگ تحمیلی رو شد و شکست خورد و همانجا بود که گزینه نظامی از روی میز برداشته شد. فرماندهان نظامی هم موظف به دور کردن تهدیدات اینچنینی از کشور هستند تا مردم احساس امنیت داشته باشند زیرا احساس امنیت از خود امنیت مهمتر است. زمانیکه چند رسانه مدعی برنامه آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران هستند، عقل سلیم حکم میکند، ملت را نسبت به آمادگی نیروهای مسلح خودی مطمئن کنیم.
- شهادت سردارقاسم سلیمانی و شهید فخری زاده فیزیکدان برجسته هسته ای کشورمان آیا سیگناهای درگیری نظامی است و یا صرفا سنگ اندازی برای محک واکنش ایران؟
ببینید وقتی دشمن عمود خیمه نظام را هدف قرار داد و در اقدامی دیگر، دانشمند برجسته هستهای را ترور کرد، در عرف بینالملل یعنی عملا اعلان جنگ کرده است. البته این اقدام مذموم و کور، از ابتدای انقلاب بوده است. در بین ۱۷هزار شهید ترور ما، رییسجمهور، رییس قوه قضاییه، فرمانده ارتش و …. بوده، این نظام، شهیدمطهریها از دست داده تا به اینجا رسیده. قطعا شهادت حاج قاسم و دکتر فخریزاده، اعلان جنگ علیه ایران است ولی با اقدام هیجانزده، نباید توپ را به زمین رژیم صهیونیستی انداخت. پاسخ به اقدام آشکار صهیونیستها و آمریکاییها در خفا و بیسر و صدا، شاید موازنهای نداشته باشد و افکار عمومی را قانع نکند و بر همین اساس معتقدم باید اقدامی برابر و آشکار صورت گیرد ولی با این دیدگاه که چون این ترورها برای سنجش تحمل ایران بوده و باید تحمل کرد و در وقت مناسب به این اقدام پاسخ داد، مخالفم و بهنظرم صبر باید باشد که برای اقدام متقابل و متناسب، نتیجه آشکار و قابل لمس برای مردم ایجاد شود. معتقدم بعد از این دو ترور، احساسات عمومی مردم جریحهدار شده است. با مردم که صحبت میکردم عملا میگفتند، مرغ کیلویی ۵۰هزار تومان را تحمل میکنند ولی با موشک، از اسرائیل انتقام گرفته شود. این البته دو پیام دارد. یکی اینکه مردم برای احیای غرور ملی جریحهدار شدهشان حاضر به تحمل مشکلات بیشتر اقتصادی هستند و دیگری اینکه به قدرت موشکی کشور برای انتقامگیری اعتقاد و باور دارند که بسیار باارزش است.
- مشاور فرماندهی کل قوا در حوزه نظامی نیز سوم مهرماه خطاب به ترامپ گفته اند که با دم شیر بازی نکند وعلیرضا میریوسفی سخنگوی نمایندگی ایران در سازمان ملل هم شبکه NBC گفته که ایران در برابر تهدیدات هوشیار خواهد ماند. رویکرد مسئولان نظام در قبال تهدیهای ترامپ را چطور ارزیابی می کنید ؟ آیا پاسخ مناسبی داده شده است؟
عرض کردم، وظیفه فرماندهان نظامی ایجاد احساس امنیت برای ملت است. امروز ایران اسلامی، زیرساخت امنیتی کافی برای مقابله با ابرقدرتها را دارد ولی این احساس امنیت شرط است که به ملت منتقل شود. اینکه سردار دهقان هشدار میدهد که با دم شیر بازی نکنید، اولا براساس اطمینان از توانمندی نظامی کشور است و در ثانی القای حس امنیت به ملت. معتقدم مسئولان نظام به درستی به نیت ترامپ پی بردند که این رییسجمهور تاجرمسلک تنها دنبال یک عکس یادگاری با مقامات کشورمان است. وقتی شما به نیت طرف مقابل از پیشنهادی که به شما میدهد پی برده باشید، راحتتر میتوانید بازی و نقشه وی را بخوانید.
- بعقیده شما پاسخ مناسب به تهدیدهای نظامی ترامپ علیه ایران در این روزهای پایانی قدرتش چگونه بایستی باشد؟
در اثنای انتخابات در آمریکا، ترامپ تصور میکرد پیروز شود و حتی اگر از صندوق اسمش در نیامد با استفاده از ابزارهای موجود، می تواند ورق را برای خود برگرداند به همین دلیل بود که نسبت به تمایل برخیها در داخل به بایدن واکنش نشان داد و اینطور تصور شد که ترامپ قصد جنگ علیه ایران را دارد. اما هرچه از زمان شمارش آرا و اعلام نتایج انتخابات در این کشور گذشت، درگیری داخلی ترامپ بیشتر شد و شاید در این چندصباح باقیمانده، موضوع جنگ کلا منتفی باشد ولی نسبت به دشمن هیچوقت نباید مطمئن بود. هوشیاری نظامی ایران و برخورد از هرگونه اقدام شتابزده میتواند راهبرد منطقی در این تقریبا یکماه باقیمانده از عمر دولت ترامپ باشد.
- در چهار سال گذشته چه مانعی فراروی ترامپ و اسرائیل برای جنگ با ایران بود که در این مدت کوتاه آن مانع برطرف شده باشد؟ اساساً آیا رژیم صهیونیستی توانایی آغاز چنین جنگی را داشته و میتواند پیامدهای آن را تحمل کند؟ آیا می توان گفت که طرح این مباحث صرفا یک جنگ روانی از سوی رژیم صهیونیستی است و نمودی عملی نخواهد داشت؟
ببینید، علاوه بر صلح اعراب با رژیم صهیونیستی، دولت مستقر در اسرائیل شرایط بسیار متزلزلی دارد. بنیامین نتانیاهو، از یک طرف با اتهامات فساد اقتصادی و اعتراضات سراسری روبروست و از سوی دیگر برای تشکیل دولت با حزب رقیب خود اختلافات اساسی دارد. تلاش نتانیاهو برای فراهم کردن بستر جنگ علیه ایران، برای فرار از این فشارهای داخلی است و این تصور را دارد که اگر تهران مجاب به پاسخگویی شود، با جلب حمایت نظامی آمریکا و حمایت مالی اعراب، میتواند در مقابل ایران قد علم کند گه البته آمریکا به خوبی میداند که آغاز یک جنگ مستقیم با ایران، عملا محو اسرائیل را خیلی زودتر از ۲۵سال وعده داده شده رقم خواهد زد.
- اقدام دولت ایران برای مقابله با این جنگ روانی را چگونه ارزیابی می کنید ؟ آیا در این خصوص اقدامی صورت گرفته است و بعقیده شما پاتک به این جنگ روانی چگونه باید باشد؟
من پیشتر هم گفتم، هرچه قدر در جلب نظر و اعتمادسازی دوطرفه با همسایگان غفلت کرده و فرصتسوزی کردیم، در توازن تهدید با اقدامات آمریکا و رژیم صهیونیستی موفق عمل کردهایم. این مهم باعث شده، ضمن حذف گزینه نظامی از روی میز آمریکا، واشنگتن به ماجراجوییهای تلآویو هم هشدار دهد.
پیشبینی من از آینده تحولات در چند سال آینده هم این است، اگر روند بازگشت آمریکا به برجام و تعلل اروپا در قبال تعهدات برجامی خود، به همین شکل باقی بماند، روند اتحاد محور عبری-عربی-غربی قویتر شده و در این صورت شاهد یک ائتلاف در شرقی بین ایران، ترکیه، چین و روسیه خواهیم بود.
نظرات و تجربیات شما لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.